گفتم از سیاهی نیستم ، گفتم از سپیدی نیستم

گفتم آنچه از خود من ، در خود من دیدی نیستم

از نواحی شمال و ، جلگه های سبز و خیسم

مثل بارون سادگیمو ، رو تنِ گُل می نویسم

یه سلام گرمی دارم ، که می لرزونه صداتو

دریای سخاوتم من ، پُر کن از من کوزه هاتو

حسّ دستای غریبم ، حس گندم و برنجه

خونم از خاکه و سبزه ، دست من صندوق گنجه

آره من شمالی هستم ، بوی بارون میده دستم

آره من شمالی هستم ، بوی بارون میده دستم
8 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/25 - 22:03
دیدگاه
MaeDeh

{-153-}

1392/05/25 - 22:04
mahnaz

مائده جونم سلاااااااااااااااام {-155-}.خودت گلی عزیزم {-154-}

1392/05/25 - 22:05
mahnaz

{-189-}

1392/05/25 - 22:09
MaeDeh

سلاااام ب روی ماهت عزیزم .{-115-}فعلا باید برم..اخرشب میام{-173-}

1392/05/25 - 22:18